صبح وقتی چشم باز كردم از پشت تراس شیشه ای
منظره دریا زیبا ترین چیزی بود كه می تونستم ببینم .ساعت 7 نشده بود ولی بی خوابی در سفر یه جورایی برای ما عادت شده. یه دوش گرفتم ، بچه ها هم بیدار شده بودن . یه صبحونه مفصل خوردیم و برای ساعت 9 توی لابی منتظر اتوبوس پارك
آبی شدیم . سر ساعت اتوبوس اومد و به پارك آبی آدالند رفتیم .
یه پارك بزرگ و دوست داشتنی . بعد از ورود به پارك ،
كارت مخصوص مجموعه رو شارژ میكردیم ، به هر مبلغی كه دلمون میخواست . کلیه خریدهای داخل پارک رو می تونستیم باهاش انجام بدیم . موقع خروج هم کارت رو تحویل می دادیم و باقیمانده پولمون رو
بهمون بر می گردوندن . لازم به ذكره مثل خیلی از پاركهای دنیا بردن هرگونه خوراكی به داخل پارك ممنوع بود.
فضای پارك آنقدر بزرگ بود و بازیهای مختلف داشت كه تقریبا برای اكثر بازیها صف طولانی ای نداشت و
راحت تونستیم سوار شیم . تنها سرسره 450 متری معروف پارك یه صف طولانی داشت كه حدود
40 دقیقه ای طول کشید تا نوبت ما بشه . البته ارزششو داشت و می تونستیم خانوادگی (
تا 5 نفرم دیدیم كه سوار تیوپ بادی شدن ) از اون بالا سر بخوریم و تو هر بار چرخش،
نمایی از كوه و دریا رو ببینیم و لذت ببریم . البته سرعتش كم بود و راحت تونستیم از این
سرسره خانوادگی استفاده كنیم.
عکس از اینترنت
یه سرسره دیگه كه خیلی جالب بود اسمش hillside XL بود . یه سرسره U شكل كه با یه تیوپ یك نفره از اون بالا سر می
خوردیم . اولین نفر من بودم كه سوار شدم . شیب اش به قدری زیاد بود كه من کاملا از سرسره
جدا شدم و با سرعت زیاد پایین اومدم و دوباره از سمت دیگه تا نزدیك لبه سرسره بالا
رفتم ، یه لحظه فكر كردم الانه كه از لبه سرسره پرت شم پایین . اكثر آدما نهایتش
یك ونیم بار این مسیر رو توی U گیر می كردن ، ولی نمی دونم شاید من خوب سوار
شده بودم و یا كمی وزنم بالا بود که سه ، چهار بار رفتم و اومدم تا از سرسره خارج
بشم.
همون جا با صدای بلند به خانومم گفتم که نیاد . ولی نیكا سه بار این بازی رو سوار
شد و هر بار كلی جیغ می زد و می افتاد پایین.
عکس از اینترنت
از تفریحات دیگه این پارك این بود که چند بار در طول
روز بوق رقص باران به صدا در می اومد و همه به محوطه رقص می اومدن و شروع به
رقصیدن می كردن و از كف زمین هم آب شروع به پاشیدن روی مردم می كرد.
جالب این كه
یكی در میون آهنگهای ایرانی پخش می شد . اینقدر خوش گذشت كه گذر زمان رو از روی
گرسنگی فهمیدیم .ساعت 2 شده بود و ما همه گرسنه . نهار همبرگر و سیب زمینی خوردیم . قیمت همبرگر 12 لیر بود و كیفیتش متوسط بود .
از ظهر به بعد، زمین خیلی داغ بود و قسمتهایی كه
باید از پله بعضی از سرسره ها بالا می رفتیم پاهامون بد جوری می سوخت . نیكای شیطون
با دمپایی می رفت بالا ، بعد دمپایی رو توی مایوش قایم می كرد و می اومد پایین . ساعت 4 هممون حسابی خسته ، ولی راضی بودیم . موقع خروج عكاسها عکسهایی رو كه توی
پارك ازمون گرفته بودن چاپ کرده و روی برد زده بودن . هر عكس 10 لیر . ما دوتا عكس رو انتخاب
كردیم و از پارك بیرون اومدیم . یه بستنی جلوی پارك خوردیم و منتظر موندیم اتوبوس بیاد و ما رو
به هتل برگردونه .
پارك آبی آدالند با داشتن تعداد زیادی تخت ،
سرسره و استخر یه روز كاملا شاد رو براتون
فراهم می كنه كه تا مدتها با دیدن عكساش لذت می برید. یادتون نره كرم ضد افتاب
حتما همراهتون باشه تا باقی سفرتون خراب نشه.
وقتی به هتل برگشتیم به اندازه كافی خسته بودیم که دیگه جایی نریم و اینطوری
تا شب تو هتل موندیم و با بیلیارد و فوتبال دستی و در ادامه با نمایش شعبده بازی
هتل روزمون رو به پایان رسوندیم ..